معنای قضا و قدر چیست؟
معنای قضا و قدر چیست؟


مسأله تقدیر و سرنوشت از جمله مسائلی است که در تمام آیینها برای ملل جهان مطرح می‌باشد و اعتقاد به آن از اختصاصات ملّتی نیست-/ اگر چه توجّه کتاب آسمانی ما و احادیث اسلامی به آن محسوس‌تر و چشمگیرتر است.
متأسّفانه براساس سوء تفسیری که از طرف افراد غیر وارد نسبت به قضا و قدر شده است، نوع مردم از این دو لفظ خاطره خوشی ندارند، چه بسا از شنیدن این دو کلمه به خود می‌لرزند و تقدیر الهی را عاملی خارج از محیط زندگی می‌پندارند که بر روی اراده انسان اثر مستقیم دارد، گاهی به صورت یک عامل مثبت جلوه می‌کند و انسان را از طریق جبر و اکراه، برانجام عملی وادار می‌نماید و گاهی جنبه نفی دارد و بشر را خواه و ناخواه، از انجام کاری باز می‌دارد.تقدیر به این معنا-/ در افعال اختیاری بشر-/ افسانه‌ای بیش نیست، بلکه حقیقت تقدیر را باید در محیط زندگی جستجو کرد و هرگز نباید برای آن واقع و سازنده‌ای جز انسان و اراده او، چیزی تصوّر نمود.
برای گروهی که ذهن آنان با تفسیرهای ناصحیح از قضا و قدر مشوب و آلوده است، پذیرفتن این نظر: «در جهان هستی عاملی به نام قضا و قدر نداریم که در عرض سایر عوامل عرض اندام کند و بر روی اراده انسان اثر منفی یا مثبت بگذارد» بسیار سخت و گران می‌باشد؛ زیرا این نوع افراد عادت کرده‌اند که غالب اشتباهات و نارسایی‌ها بلکه بسیاری از کوتاهی‌های خود را به گردن عاملی خارج از محیط زندگی، به نام «قضا و قدر» بگذارند و در برابر هر نوع مسؤولیّت و تعهّد شانه خالی کنند.

امروزه، در میان گروهی از اروپایی‌ها و غرب‌زدگان ما مسأله «جبر تاریخ» جای قضا و قدر را گرفته و بسیاری از کوتاهی‌های خود را بر گردن آن می‌گذارند.
ولی برای مردم واقع بین و حقیقت جو روشن است که تقدیر الهی بر روی اراده انسان اثر تحمیلی ندارد؛ این مطلب با بیان سنن الهی در جهان هستی که حقیقت قضا و قدر خداوند است، روشن می‌گردد.
تقدیرهای خداوند
هرگاه با تقدیرهای الهی آشنا شویم، خواهیم دید که در صفحه هستی عامل و محرّکی به نام قضا و قدر که خارج از محیط زندگی و اراده فاعل باشد، نیست؛ مقصود از تقدیرهای خداوند همان سنّت‌های قطعی است که بر ما و جهان حکومت می‌کنند و تأثیر این سنّت‌ها در خوشبختی و بدبختی مردم-/ به اصطلاح در نیک فرجامی و بد فرجامی شخص-/ قطعی و تخلّف‌ناپذیر است و ما در انتخاب هر سنّتی از این سنن مختار و آزاد می‌باشیم؛ برای توضیح این مطلب به مثال‌های زیر توجّه کنید:
1-/ تقدیر الهی درباره ملّتی که تن به تنبلی و بیکاری در دهند و با یکدیگر به اختلاف و نزاع برخیزند و نیروهای خداداد را در مسیرهای غلط به هدر دهند و از وضع زمان و محیط خود آگاهی نداشته باشند و با فرو رفتن در منافع شخصی از حال همنوعان خود بی‌خبر بمانند، آن است که دیر یا زود از هم متلاشی گردند.
ولی تقدیر خداوند درباره ملّتی که به فکر محرومان زحمتکش باشد و با کم کردن فاصله طبقاتی، آنان را از یک زندگانی آبرومند که در خور یک انسان است برخوردار سازند و حقوقی را که خداوند در اموال ثروتمندان برای ترمیم زندگی افتادگان قرار داده است بپردازند-/ خلاصه، ملّتی عاطفی و دادگر باشند-/ این است که همواره از ثبات و آرامش و ترقّی و پیشرفت و تحرّک و سازندگی برخوردار شوند و این دو تقدیر آن‌چنان واضح و ملموس است که احدی در آن تردید ندارد.
تمام ملل جهان در برابر این دو تقدیر برابر و یکسانند و هیچ عاملی خارج از اراده ملت‌ها آنها را در انتخاب یکی از دو تقدیر مجبور نمی‌سازد، این ما هستیم که به پیروی از خودخواهی و یا به حکم عقل و خرد، یکی را انتخاب می‌کنیم و در هر حال نتیجه‌ای که از این انتخاب عاید ما می‌گردد، تقدیر و قضای او خواهد بود؛ زیرا اوست که این سنّت‌ها را پدید آورده و امضا نموده و ما را در انتخاب هریک آزاد گذاشته است.
2-/ جوانی که زندگی خود را با امکانات زیاد و اعصاب پولادین و فهم و هوش سرشار آغاز کند، دو تقدیر و دو سرنوشت که هر دو به حکم قضای الهی است در انتظار اوست تا کدام‌یک از آنها را انتخاب کند؛ هرگاه امکانات مادّی و معنوی خود را در راه تحصیل علم و دانش یا بازرگانی به کار اندازد، یک عمر با سعادت و تندرستی به سر خواهد برد؛ ولی هرگاه از این سرمایه‌های مادّی و فکری سوء استفاده نماید و امکانات خود را در راه میگساری و قمار بازی و نافرمانی‌های دیگر که موجب تباهی زندگی و عمر است مصرف نماید، قطعاً باید پس از مدّتی با بدنی رنجور و بیمار و اعصابی کوفته، در گوشه‌ای بیفتد و عمری را با درد و رنج به سر ببرد، هر دو تقدیر مربوط به خداست، ولی او در انتخاب هر یک آزاد است و نتیجه‌ای که از انتخاب هریک دامنگیر او می‌شود به تقدیر و خواست خداست؛ چنان که از نیمه راه باز گردد، سرنوشتی را جای سرنوشت دیگری نشانده است و این نیز به تقدیر خداوند است؛ زیرا او ما را آفریده و به ما اجازه داده است که از نیمه راه باز گردیم و از کرده خود پشیمان شویم، در نتیجه سرنوشتی را جای سرنوشت دیگری جایگزین سازیم.
3-/ اگر شخص بیمار به پزشک مراجعه کند و دارو بخورد، خوب می‌شود و اگر به پزشک مراجعه نکند و یا دارو نخورد، یا می‌میرد یا رنجور و دردمند در گوشه‌ای می‌افتد؛ در هر حال، هر دو سرنوشت به حکم خداست و انتخاب هریک با ماست و هر کدام را انتخاب نمودیم، اثر آن به حکم خداوند و قضای اوست.
شما می‌توانید با مراجعه به سنن الهی در جهان آفرینش، صدها مثال برای قضا و قدر مربوط به افعال بشر پیدا نمایید و معنای تقدیر را درباره کارهای انسان به دست آورید.
سخنانی از پیشوایان بزرگ 
آنچه با طرح این مثال‌ها بیان شد، در واقع توضیح احادیثی است که از پیشوایان بزرگ اسلامی-/ یعنی آنان که مسأله قضا و قدر را برای ما مطرح ساخته‌اند-/ به دست ما رسیده است.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «پنج طایفه‌اند که دعای آنها مستجاب نمی‌شود، یکی از آنان کسی است که از زیر دیوار کج که در حال ریختن است، فرار نکند و دیوار فرو ریزد!» نکته عدم استجابت دعای چنین فردی روشن است، زیرا سرنوشت کسی که از دیوار کج بگذرد و فرار نکند مرگ است، ولی با اختیار خود به استقبال این سرنوشت رفته است در صورتی که می‌توانست تقدیر دیگری را انتخاب کند.
امیرمؤمنان علیه السلام از زیر دیوار خراب و شکسته‌ای که مشرف بر ریختن بود فرار می‌کند، وقتی که به او اعتراض می‌شود که: آیا از قضا و قدر خداوند فرار می‌کنی؟ می‌فرماید: «افِرُّ مِنْ قَضاءِ اللَّهِ الی قَدَرِ اللَّه؛ از قضایی به قضای دیگر و از سرنوشتی به سرنوشت دیگر فرار می‌کنم و هر دو تقدیر خداوند است!» من در انتخاب هر دو آزاد و مختار هستم، اگر در زیر دیوار بنشینم و فرو ریزد و بمیرم، به حکم سرنوشت است و اگر فرار کنم و سالم بمانم، آن نیز به حکم سرنوشت خواهد بود.
هنگامی که از امام هشتم علیه السلام سؤال می‌شود که تقدیر خداوند درباره افعال خوب و بد بندگانش چیست؟ امام علیه السلام می‌فرماید: «هر نوع عملی که بندگان خدا از خوب و بد انجام دهند، به تقدیر خداست!» سپس امام یک چنین تقدیر گسترده را-/ آن هم در تمام اعمال بشر، اعم از خوب و بد-/ با نتایجی که در دنیا و آخرت دامنگیر انسان می‌گردد تفسیر می‌کند و می‌فرماید:
«الحکم علیهم بما تستحقّوه علی افعالهم من الثّواب و العقاب فی الدّنیا و الآخرة»
یعنی، تقدیر خداوند همان نتایج و پاداش‌ها و کیفرهایی است که در دنیا و آخرت دامنگیر انسان می‌شود!


این احادیث روشنگر حقیقتی است که درباره قضا و قدر گفته شد و آشکارا می‌رساند که قضا و قدر عاملی جدا از زندگی و اراده و خواست انسان نیست؛ بلکه تقدیر همان سنن الهی است که بر صفحه هستی حکومت می‌کند و انسان در انتخاب هریک از آنها مختار است و پس از انتخاب یکی از آنها هر نوع نتیجه‌ای که به انسان بازگشت می‌کند، به حکم خداوند و تقدیر اوست و هیچ عملی از اعمال انسان از حیطه تقدیر الهی خارج نیست؛ اگر بذر خوبی بیفشاند، به حکم قضای الهی نتایج مثبت و نیک آن را خواهد دید؛ اگر نهال نفاق و بدی غرس کند، به حکم سرنوشت، میوه تلخ آن را خواهد چید و هر دو به تقدیر خداست و هیچ کاری از خوب و بد، از دایره قضا و قدر او بیرون نمی‌باشد.
سرنوشت و مسلمانان صدر اسلام 
مسلمانان صدر اسلام بر اثر الهام از منبع وحی، مسأله قضا و قدر را آن‌چنان فرا گرفته بودند که هرگز آن را با اختیار و آزادی بشر در سرنوشت خود مخالف و منافی نمی‌دانستند؛ در فتوحات مسلمانان نوشته‌اند که خلیفه دوّم تا کرانه شام آمده، ناگهان گزارش رسید که بیماری وبا در شام شیوع پیدا کرده است؛ همراهان خلیفه به وی گفتند: از مسیری که آمده است باز گردد، او نیز نظرش همین بود؛ وقتی یک نفر از حضّار به او اعتراض کرد که آیا از تقدیر خداوند فرار می‌کنید؟ وی در پاسخ معترض گفت: من به فرمان خداوند از سرنوشتی به سرنوشت دیگر فرار می‌کنم! برای تأیید نظر خلیفه یک نفر از حضّار گفت: از پیامبر شنیده‌ام که فرمود: هرگاه در نقطه‌ای «طاعون» ظاهر شد و شما در آن نقطه نبودید، وارد آنجا نشوید و اگر طاعون در نقطه‌ای که بودید پیدا شد، از آن نقطه خارج نشوید (مبادا عامل سرایت به دیگران شوید)!

از این بیان روشن می‌شود که اعتقاد به مسأله قضا و قدر، دلیل بر نفی اختیار و آزادی اراده نیست و میان مسأله قضا و قدر و مسأله جبر، هزاران فرسنگ فاصله است و اگر گروهی از مستشرقان، نتیجه اعتقاد به قضا و قدر را جبر دیگری دانسته‌اند، روی بی‌اطّلاعی از معارف بلند و استوار اسلام است و آنان در رشته‌هایی سخن گفته‌اند که صلاحیّت داوری در آن را نداشته‌اند.
«آلبرماله» در تاریخ خود می‌گوید: «اسلام در روز نخست جز اعتقاد به یگانگی خدا و رسالت محمّد چیزی نبود، ولی بعدها متکلّمان اسلام تعلیم دادند که خداوند سرنوشت هرکسی را معیّن می‌کند و مشیّت او تغییرناپذیر است و این طریقه را جبر می‌گویند.» «گوستاولبون» پس از یک رشته گفتگو پیرامون قضا و قدر در اسلام و این که نتیجه آن جبر دیگری است در مقام اعتذار و پوزش می‌آید، می‌گوید: «آیاتی که درباره قضا و قدر در قرآن وارد شده است، بیش از آیاتی نیست که در این خصوص در کتاب مقدّس ما درج شده است». انتشار یک چنین تهمت‌ها و نتیجه‌گیری‌های غلط در میان اروپایی‌ها، مرحوم «سیّد جمال الدّین اسد آبادی» را هنگام اقامت خود در پاریس بر آن داشت که رساله‌ای در دفاع از مسأله قضا و قدر بنویسد و آن را در هفته نامه «العروة الوثقی» انتشار دهد، وی در آن رساله می‌نویسد:
«این گروه از اروپاییان چنین گمان کرده‌اند که میان قضا و قدر و اعتقاد به مذهب جبر هیچ‌گونه فرقی نیست و انسان در پرتو اعتقاد به تقدیر، بسان پری است که در هوا آویزان باشد و با وزش باد از این سو به آن سو کشیده شود؛ اعتقاد به سرنوشت سبب می‌شود که انسان در کردار و گفتار و سکوت و حرکت خود، صاحب اختیار و اراده‌ای نباشد و زمام امور خود را به دست یک نیروی خشن و کوبنده‌ای بسارد، یک چنین ملّتی نیروهای طبیعی خود را به کار نمی‌برد، و انگیزه کار و کوشش از محیط فکر آنها بیرون می‌رود، با این وضع از جهان وجود به عدم رهسپار می‌شوند ...!»

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: معارف اسلامی، پرسش و پاسخ، ،
:: برچسب‌ها: معنای قضا و قدر چیست؟,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 26 تير 1395
زمان : 15:20


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.